یک بار درست زمانی که هجمهها به انقلاب و وطن بیشتر شده بود و شاید خیلیهایمان نگران آیندهٔ کشور بودیم، رهبر عزیزمان فرمودند: «افق آیندهٔ کشور بسیار روشن و تابناک است… آینده متعلق به ملت ماست.». اگر این نگاه را در زندگی روزمرهٔ خودمان جاری و ساری کنیم، آیا دیگر خبری از خمودگی، افسردگی و خستگی خواهد بود؟ با این نگاه امیدبخش بیایید به سراغ خبرهای خوب امروز برویم…
گروه خبر خوب: دیروز سالروز شهادت شهید سید مجتبی نواب صفوی بود. او در آخرین لحظات زندگی که مشتاقانه به استقبال شهادت میرفت، در بخشی از وصیت خود گفت: «از هر قطره خون من مجاهدی بزرگ به وجود خواهد آمد.». افسران شاه و زندانیانی که این سخنان را میشنیدند، در آن فضای تیره و خفقان سیاسی، پوزخندی هم زده بودند که این سید جوان، در دنیایی که مکاتب منحرف بشری، جایی برای تفکر مذهبی باقی نگذاشتهاند، چه میگوید؟ این بیان نویدبخش از ایمان الهی و بینشی عمیق سرچشمه میگرفت؛ که نتیجهاش برای مؤمنان راه آزادی، تلاش امیدوارانه برای ترسیم آیندهای روشن بود. مشابه چنین نگاهی را از رهبر گرانقدرمان هم سراغ داریم. یک بار درست زمانی که هجمهها به انقلاب و وطن بیشتر شده بود و شاید خیلیهایمان نگران آیندهٔ کشور بودیم، ایشان فرمودند: «افق آیندهٔ کشور بسیار روشن و تابناک است… آینده متعلق به ملت ماست.». اگر این نگاه را در زندگی روزمرهٔ خودمان جاری و ساری کنیم، آیا دیگر خبری از خمودگی، افسردگی و خستگی خواهد بود؟ با این نگاه امیدبخش بیایید به سراغ خبرهای خوب امروز برویم… اندر حکایات گاز، این نعمت نادیدنی! از قدیم و ندیم گفتهاند «گاز» نعمت است. حرف دقیقی زدهاند! خدا برایتان نیاورد که چند ساعت گاز خانهتان قطع باشد. آنوقت میبینید که قدیمیها چه حرفهای حکیمانهای میزدهاند. یک بستهٔ پر و پیمان از اخبار خوب گازی برایتان آوردهایم که خبر قطع گاز ۱۷ هزار مشترک در شهرستان تربت جام خراسان رضوی را بشوید و ببرد. در آن سرمای جانسوز انصافاً خبر تلخی بود. اما به لطف خدا و همت مسئولان از پریروز وصل کردن گاز خانهها شروع شد و ظهر دیروز مدیر عامل شرکت گاز خراسان رضوی اعلام کرد گاز تمام آن ۱۷ هزار مشترک وصل شده. ما ایرانیها مردم روزهای سختیم و در شرایط ویژه، آن نهاد زیبای نوعدوستمان را بیشتر نشان میدهیم. در این روزها که بیم افت فشار و قطعی گاز میرود، مردم نازنینمان با صرفهجویی در مصرف گاز، همدلی و محبتشان را به هموطنان ثابت کردند. فرماندار تربت جام هم برای آنکه دلخوری از قطع شدن گاز را از دل شهروندان دربیاورد، پریشب شخصاً به درب خانههای مردم رفت، برایشان وسایل گرمایشی برد و از آنها عذرخواهی کرد. او میگفت «ما نوکر و خادم شما هستیم. خیلی عذر میخواهیم…». تازه! وزارت نفت اعلام کرده به جبران قطعی گاز، قبض برق این دورهٔ مشترکانی را که گاز خانهشان به علت افت فشار قطع شده بود، پرداخت خواهد کرد. مهم است که مسئولان نفسشان از جای گرم درنیاید و با پررویی فقط نگویند «نگران نباشید! پولش را میدهیم!». بسیاری از ما مردم همین که حس کنیم مسئولان دردمان را میفهمند و بابت کمبودها و نواقص، سرشان پایین است و طلبکار نیستند، تا حد زیادی آرام میشویم. آن وقت مسئولان را در مقابل خودمان و بیدرد و بیخبر از مشکلات تصور نمیکنیم. اجازه بدهید کمی هم از قسمت و نصیب زیبای این مشترکان بیگاز برایتان بگوییم. آشپزخانهٔ آستان قدس رضوی با همکاری یکی از مجموعههای نیروهای مسلح، روز اول قطعی گاز ۱۰ هزار پرس غذا (ناهار و شام) و روز دوم قطعی گاز ۲۰ هزار پرس غذا طبخ و بین مردم توزیع کردند. میدانید؟ امام رضا علیهالسلام هیچوقت در شرایط سخت، مردم نجیب و باوفای ایران را رها نمیکند… راستی باورتان میشود که بعضیها برای چند روز سکونت در ویلایشان، سیستم گرمایشی آن را در تمام فصل سرما روشن میگذارند؟! ظاهراً واقعیت دارد. مدیر عامل شرکت گاز مازندران اعلام کرد گاز ۱۰ هزار مشترک که ویلاهای خالی از سکنه بودند قطع شده، تا در مصرف گاز صرفهجویی شود. با یک حساب و کتاب سرانگشتی، این کاهش مصرف به اضافهٔ صرفهجویی مشترکان دیگر، کاهش مصرفی حدود یک میلیون متر مکعب را نسبت به روز گذشته نشان میدهد! خدا بدهد برکت. حالا که حسابی با اخبار خوب گاز، گرم شدهایم اجازه بدهید یک خبر خوب دیگر هم در همین باره بدهیم! یک استخر لاکچری در تهران بود که جان گاز شهر را میمکید! فکر کنید استخر روباز با آب گرم در این زمهریر سرما! یکی دو روز بعد از انتشار این خبر در توییتر، سرپرست روابط عمومی شرکت ملی گاز در توییتی نوشت که استخر این بچهپولدارهای بیانصاف و بیملاحظه تعطیل شده! و ضمناً از مردم خواست موارد مشابه را گزارش کنند و در ثواب آن شریک شوند. کودک مسئولیتپذیر، فرشتهٔ نجات مرغابیها شد غول سیبری ناگهان آمد و بعضی شهرهای ما را در آغوش کشید. شاید هیچوقت فکرش را نمیکردیم که روزی دمای هوای سیبری و مشهد با هم برابر شود. اخبارش را حتماً خوانده و شنیدهاید. خبر نجات مرغابیهای مشهدی از سرمای منفی بیست درجهای را هم چند روز پیش برایتان گفتیم. اما اینکه چه کسی دغدغهٔ نجات این مرغابیهای خوشاقبال را به جان شهرداری مشهد انداخت، خودش خبر دلچسبی است که تازه به دستمان رسیده! میخواهیم از مهربانی، دلسوزی و احساس مسئولیت یک کودک برایتان بگوییم که با شهرداری مشهد تماس گرفت و از مسئولان خواست مرغابیهای پارک کنار خانهشان را نجات بدهند که در سرمای قطبی مشهد یخ نزنند. درست دیدید! یک کودک! حتماً آن روز دهها نفر از کنار آن مرغابیها عبور کردند، اما فقط به ذهن این کودک رسید که این حیوانات در این سرما نیاز به جای گرم و امنی دارند. ما آدمبزرگها آنقدر فکرمان درگیر است که درست اطرافمان را نمیبینیم. خوب است گاهی ذهنمان را از دغدغههای روزمره خالی کنیم و دقیقتر به اطرافمان و اطرافیانمان نگاه کنیم. شاید با یک نگاه دقیق بتوانیم چندین «جان» را نجات بدهیم… ایران به این دختر کرمان افتخار میکند! این یکی خبر خوب کمی متفاوت است. این خبر را شخصاً برایتان تهیه کردهام. موضوع مربوط میشود به دختری از دیار حاجقاسم که هنری بومی از شهر خودش را زنده کرده و با همان هنر که روزگاری بخشی از زندگی معمول مردم بوده، برای چندین زن سرپرست خانوار شغل ایجاد کرده است؛ هنر خطدوزی. به راستی چه شریفند کسانی که تن به کار تولید میسپارند، با تمام سختیها و ناملایماتش! که شاید برای روح لطیف یک دختر شهید، بسیار آزاردهنده باشد. بارها از او خواستند کار تولید را رها کند و مثل بسیاری دیگر به خرید و فروش یا به قول خودمان دلالی رو بیاورد. اما زینب کبیریان روحیهٔ تولید و کارآفرینی را از پدر شهیدش به ارث برده. کاری را که خدمت یا محصول تولید نکند، کار نمیداند! او با اینکه میتوانست برای بهبود زندگی خودش مثل خیلیهای دیگر به خارج از کشور مهاجرت کند، تصمیم گرفت بماند و با کارآفرینی، زندگی را برای چند نفر از همشهریان خودش زیباتر و آسانتر کند. اخیراً چندین سفارش از چند شرکت بزرگ و سرشناس گرفته بود که تمام آنها ناجوانمردانه یکی یکی سفارشهایشان را لغو کردند. شرایط کارگاه رو به بحران میرفت. گلدوزها یکی یکی ناامید میشدند و به سراغ کارهای کاذب میرفتند. این بانوی کرمانی که بیش از هر چیز، غصهٔ گلدوزهایش و معیشت آنها را میخورد، از دوستش خواست از یک عمدهفروش تهرانی، حدود ۷۰ پیراهن زنانه بخرد و به کرمان بفرستد تا گلدوزهایش را به کارگاه برگرداند. حالا زنان گلدوز با انرژی و نشاط مضاعف به کارگاه برگشتهاند و ورد زبانشان دعا برای زینب و پدر شهیدش است… (این فیلم را تابستان گذشته در کارگاهِ زیبای این بانوان شریف ساختهاند و با موسیقی اصیل رفسنجان، همراه کردهاند.) آرامش خشخش شبانهٔ جاروی او بستهٔ خبر خوب امروز را با یاد شهید نواب صفوی شروع کردیم. اجازه بدهید با یاد ایشان هم به پایان ببریم. جملهٔ معروفی منسوب به ایشان است که گفتهاند: «آرزو دارم که حکومت اسلامی تشکیل شود. و آن زمان بزرگترین افتخارم این است که رفتگر خیابانهایش باشم.». با اجازهٔ بزرگترهای مجلس میخواهم این جمله را به حدیثی از امام محمد باقر علیهالسلام پیوند بزنم. ایشان فرمودهاند: «خدای تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز پنهان داشته است؛ ۱) خشنودی خود را در میان طاعتها پنهان کرده. پس هیچ طاعتی را کوچک مشمار که بسا خوشنودی خداوند در همان باشد و تو ندانی. ۲) خشم خود را در میان گناهان پنهان کرده. پس هیچ گناهی را کوچک مپندار که شاید خشم خدا در همان باشد و تو ندانی. ۳) اجابت خویش را در میان دعاهایش پنهان نموده. پس هیچ دعایی را کوچک مدار که بسا همان دعای مستجاب باشد و تو ندانی. ۴) ولی خود را در میان بندگان خود پنهان داشته. پس به هیچ بندهای از بندگان خدا با چشم حقارت منگر که شاید همان ولی خدا باشد و تو ندانی.» حالا که حرف رفتگر و اولیای پنهان خدا بین ما شد، بیایید کاری کنیم. این بار که رفتگر محلهمان را دیدیم سلام گرمی به او بدهیم و «خدا قوت»ی بگوییم تا خستگی از تنش بیرون برود. دقیقهای همکلامش شویم و اوضاع و احوالش را بپرسیم. حتماً خوشحال میشود. خودمان هم حال بهتری پیدا میکنیم. خوشخبر باشید! و اما سخن پایانی، خبرهای خوبتان را در قالب دلخواه خود (عکس، متن، فیلم، صوت و…) تولید کنید و آن را با هشتگ #خبر_خوب در شبکههای اجتماعی منتشر کنید تا هم دیگران را در حال خوش خودتان شریک کنید و هم ما بتوانیم اخبار شما را بازنشر کنیم. اگر هم تمایل داشتید در هر یک از شبکههای اجتماعی که فعال هستید، خبرتان را از طریق اکانت khabar_khoub_iran@ یا شماره تلفن ۰۹۳۳۰۸۲۶۳۱۲ برای ما بفرستید. در این جشنواره فرقی نمیکند در ایتا و بله و روبیکا و گپ باشید یا در تلگرام و اینستاگرام و توییتر و واتساپ؛ مهم این است که سهمی در حال خوش اطرافیانتان داشته باشید. منتظر خبرهای خوب شما هستیم. خوشخبر باشید.