طبیعی است که امام خمینی زندگی شبیه دیگر علمای شیعه داشته باشد. ویژگیهایی در امام هست که میتوان آن را به بسیاری از علما تعمیم داد اما در این تعمیم دادن نمیتوانیم بسیار پیش برویم مگر آنکه در صدد انکار «فردیت» این پدیده باشیم.
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، روحالله نامداری در مقدمه کتاب «خمینی پدیده پیچیده انسانی» میگوید: غالباً در پاسخ این سؤال که امام خمینی که بود؟ گفته میشود فقیه، فیلسوف و عارف بود. اما آیا واقعاً امام همین کسی است که ما بدین شیوه معرفی کردهایم؟ جواب هم آری و هم نه است و این دقیقاً همان نکتهای است که حسنین هیکل روزنامهنگار مصری به آن توجه کرده است و میگوید: در مورد آیتالله خمینی باید بگویم که وی بزرگترین شخصیت معروف و در عین حال ناشناخته در جهان به شمار میآید زیرا مردم او را میشناسند و دربارهاش موضعگیری کردهاند ولی زندگی و ساختار شخصیتی او پیچیدهتر از این موضعگیریهاست از اینرو آیتالله خمینی (ره) یک پدیده انسانی بسیار پیچیده است. طبیعی است که امام زندگی شبیه دیگر علمای شیعه داشته باشد. ویژگیهایی در امام هست که میتوان آن را به بسیاری از علما تعمیم داد اما در این تعمیم دادن نمیتوانیم بسیار پیش برویم مگر آنکه در صدد انکار «فردیت» این پدیده باشیم. جایی از وجود او هست که اوست و دیگری نیست. جایی که از پدیده فرد سخن میگوییم و تفرید! آفت افراط در «تعمیم» و «تفرید» امام خمینی (ره) بحث بر سر همین تفرید و تعمیم است و باید اعتراف کنیم که ورود در این بحث بسیار خطیر و با پیچیدگیهای فراوانی همراه است. همانطور که اشاره شد عدهای در جهت تعمیم ویژگیهای حضرت امام رحمةاللهعلیه به دیگر علما زیاد پیش رفتهاند و عدهای در تفرید او. اما فارغ از اینکه چگونه در این کشاکش ورود کنیم یک نکته در خصوص نسبت ما با امام و با دیگران وجود دارد و آن ضرورت توجه به خود مفهوم «امام» است. مشکل تعمیم اساساً همین است که مردمی را که به برکت نهضت حضرت امام هویت جدیدی تحت عنوان «امت» پیدا کردهاند، از داشتن امام محروم میکند و از سویی مشکل اصلی تفرید نیز بیبهره گذاشتن جامعه از دستاوردهای دیگر بزرگان دینی در حوزههای مختلف است. اگر امام بودن حضرت امام را بپذیریم… لکن نوع تعامل و الگوگیری ما از حقیقت معظم و بسیار گسترده و پیچیده دین و علمای منتسب به آن، پیش از هرچیز نیازمند محوریتی به نام امام است. به تعبیری ما تنها یک راه برای رسیدن به حقیقت دین در حوزههای فردی و اجتماعی داریم و آن این است که نظام الویتبندی دین را از یک نفر بگیریم و دیگران را با همان چهارچوب تحلیل کنیم. اگر امام بودن حضرت امام را بپذیریم یک نتیجه بسیار تعیین کننده به همراه میآورد و آن این است که فصلالخطاب ما در مواجهه با کلیه اختلافات نظری و عملی باید همان امام باشد. وقتی امام سایرین را به رهبری قیام لله فرا میخواند اما چه چیز حضرت امام را امام میکند و در جایگاهی ممتاز از دیگر بزرگان قرار میدهد؟ در اینجا به دو مورد اصلی اشاره میکنیم یکی از آن دو ویژگی تقدم زمانی است بههرحال قیام لله امام و نهضتی که در پی آن به راه افتاد تنها توسط حضرت امام صورت گرفت و در این مسیر همانطور که همه تاریخ نویسیهای مربوط به آن بازه زمانی متفقاً تصدیق میکنند امام نهایت سعی خود را کرد که علمای دیگر پا به عرصه بگذارند تا خود از آنها حمایت کند ولی آنان از جمله مرجع تقلید بزرگی مانند آیتالله حکیم زیر بار این مسئولیت خطیر نرفتند و آنرا تکلیف خود ندانستند. اصل جامعیت ویژگی دوم جامعیت امام رحمة الله علیه است. نباید از کنار ویژگی جامعیت در هر حوزهای که باشد ساده گذشت. شخص با احراز ابعاد مختلف در حد کمال خودبهخود به جایگاه ویژه میرسد و از آنجا به افقهایی دست مییابد که تنها اوست که آنها را میبیند. درست به همین علت است که میتواند بر فراز تمام آن ابعاد بایستد و آنها را به طرز اصیل و بدون تحریفی ناگهان متحول کند و تغییرات اساسی در آنها ایجاد کند اینجا مرز تفرید است و در اینجا باید از آشنایی سازیها به شدت بر حذر بود. منبع: بررسی تئوری قیاملله، مهدی کوچکزاده پایان پیام/