رهبری میفرمایند: در سحر نوزدهم این فاجعه عظیم (ضربت امام علی) اتفاق افتاد، یعنی امیرالمؤمنین مظهر عدالت بهخاطر مبارزه در راه عدل و داد و انصاف و حکم الهی، در محراب عبادت در خون خود غلتید و محاسن مبارکش به خون سرش رنگین شد.
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، شهادت امیرالمؤمنین یکی از دهشتناکترین وقایع تاریخ است که در آن مظهر عدالت مطلق ناجوانمردانه به دست شقیترین اشقیا به شهادت رسید. در ادامه روایت حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای را در این باره میخوانیم. شهادت در راه عدالت ایام سوگواری حضرت امیرالمؤمنین است، یک جمله هم درباره این مصیبت بزرگ دنیای اسلام عرض کنم و ذکر مصیبت کنم. در سحر نوزدهم این فاجعه عظیم اتفاق افتاد، یعنی امیرالمؤمنین مظهر عدالت بهخاطر مبارزه در راه عدل و داد و انصاف و حکم الهی، در محراب عبادت در خون خود غلتید و محاسن مبارکش به خون سرش رنگین شد. من یک عبارتِ وارد شده در روایت را میخوانم و برای شما معنا میکنم تا توسلی پیدا کرده باشیم. اینطور وارد شده است که «فلمّا احسّ الامام بالضّرب لم یتأوّه»، وقتی ضربت شمشیر بر فرق مبارک امیرالمؤمنین فرود آمد، هیچ آه و نالهای از آن حضرت سر نزد. «و صبر و احتسب»، حضرت صبر کردند. «و وقع علی وجهه»، امیرالمؤمنین با صورت روی زمین افتادند. «قائلا بسماللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه»، درست مثل حضرت اباعبداللَّه که وقتی در گودال قتلگاه روی زمین افتادند، نقل شده است که عرض کردند: «بسماللَّه و باللَّه و فی سبیل اللَّه و علی ملّة رسول اللَّه». مردم شتابان دنبال قاتل بودند تا او را دستگیر کنند. وعده صادق پیامبر (ص) «ولا یدرون این یذهبون من شدّة الصّدمة و الدّهشة»، از بس این حادثه دهشتآفرین بود، مردم را سراسیمه کرد. همینطور میدویدند تا بتوانند قاتل را پیدا کنند. «ثم احاطوا بامیرالمؤمنین علیهالسّلام»، بعد آمدند اطراف حضرت را گرفتند. «و هو یشدّ رأسه بمأزره و الدّم یجری علی وجهه و لحیته»، خون بر صورت و محاسن حضرت جاری بود. خود آن بزرگوار مشغول بستن زخم سرش بود. «و قد خضبت بدمائه و هو یقول هذا ما وعداللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله»، حضرت زخم سرشان را میبستند و میفرمودند این همان چیزی است که خدا و پیغمبر به من وعده کرده بودند. پیغمبر قبلاً فرموده بود که این حادثه پیش میآید. امام حسن (علیهالسّلام) سر رسیدند، سر پدر را در دامن گرفتند، خونها را شستند و زخم را بستند. «و هو یرمق السّماء بطرفه»، حضرت همانطور که خوابیده بودند، با گوشه چشم آسمان را نگاه میکردند. «و لسانه یسبّح اللَّه و یوحّده»، در آن حالت، زبانشان در حال تسبیح و حمد پروردگار بود. حضرت از هوش رفتند و امام حسن مشغول گریه شدند. «و جعل یقبّل وجه ابیه و ما بین عینیه و موضع سجوده»، امام حسن چشمش به چهره پدر بود. وقتی دید از هوش رفت، خم شد پیشانی و محل سجدههای طولانی امیرالمؤمنین را بوسید، صورتش را بوسید، ما بین دو چشمش را بوسید. «فسقط من دموعه قطرات علی وجه امیرالمؤمنین علیه السّلام»، از اشک چشم امام حسن چند قطرهای روی صورت امیرالمؤمنین ریخت. «ففتح عینیه»، حضرت چشمشان را باز کردند. «فرءاه باکیا»، دیدند امام حسن دارد گریه میکند. «فقال یا حسن ما هذا البکاء»، فرمود حسن جان! چرا گریه میکنی؟ «یا بنیّ لا روع علی ابیک بعد الیوم»، پسرم! بعد از این لحظه، پدر تو هرگز ناراحتی و ترسی ندارد. «هذا جدّک»، این جدت پیغمبر است. «و خدیجه»، این خدیجه است. «و فاطمة»، این فاطمه است. «والحور العین محدقون»، همه اطراف من را گرفتهاند. «منتظرون قدوم ابیک»، همه منتظرند که من بروم زودتر به اینها ملحق شوم. «فطب نفساً و قرّ عینا و اکفف عن البکاء»، اشک نریز پسرم! صلّی اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین، صلّی اللَّه علیکم یا اهل بیت النبوة.(۱۳۸۴/۰۷/۲۹) پایان پیام/