محسن ردادی می‌گوید: من عقیده دارم تفکر اصلاحات برآمده از انقلاب اسلامی است و اصلاح‌طلبان هم فرزندان آن هستند، اما پس از مدتی وقتی غرب‌زدگان بر امور چیره شدند هم اصلاحات را از انقلاب اسلامی دور کردند و هم گرفتار استحاله شدند.
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، دوم خرداد و روی کا رآمدن جبهه اصلاحات در سیاست و اجتماع ایران در دهه ۷۰ به معنای آغاز تغییر و تحولاتی در امور مختلف کشور اعم از فرهنگ، اقتصاد، سیاست، اجتماع و اندیشه است. در باب اثرگذاری‌های تفکر اصلاحات و اندیشه پشتیبان آن در عرصه فرهنگ سیاسی و اندیشه عمومی ایران با محسن ردادی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه گفت‌وگو کردیم. فرزندان دغدغه‌مند انقلاب دولت اصلاحات از لحاظ فکری و اندیشه‌ای چه نسبتی با انقلاب اسلامی و تفکر برآمده با آن داشت؟ برای پاسخ به این سؤال باید دو بُعد را در نظر گرفت؛ اول تفکر اصلاحات و دوم بازیگران این اندیشه که در سپهر سیاسی کشور موسوم به اصلاح‌طلبان هستند. من عقیده دارم تفکر اصلاحات به نوعی برآمده از انقلاب اسلامی است و اصلاح‌طلبان هم فرزندان آن هستند. برای تبیین بهتر این موضوع باید گفت اصلاحات را نباید در تضاد با انقلاب اسلامی دانست. آن‌ها خواهان اموری مثل اجرای قانون اساسی، مردمی‌تر شدن حکومت، آزادی‌های اجتماعی و… بودند و این خواسته‌ها با انقلاب و ارزش‌های آن مغایرتی ندارد و چه بسا در راستای آن و در خدمت انقلاب است.  ضدانقلاب یا ضدتکنوکرات‌های سازندگی؟ اغلب فعالان اصلاح‌طلب و دوم خردادی‌ها دارای پیشینه روشن انقلابی بودند و بسیاری از آنان سابقه حضور در جنگ را هم داشتند. دوم خردادی‌ها در آن مقطع نه منتقد و اپوزوسیون حکومت، بلکه منتقد و مخالف شیوه تکنوکرات‌های دولت سازندگی بودند و باید دقت داشت که این موضوع به معنای ضدانقلاب بودن آن‌ها نیست. در بسیاری از سخنرانی‌های اصلاح‌طلبان این مسأله به روشنی آمده و قابل فهم است، یعنی «دیگری» اصلاحات نه انقلاب اسلامی بلکه مرحوم هاشمی رفسنجانی بوده و آنان خواستار تغییر روند دولت سازندگی بودند. دور شدن از انقلاب به دلیل روی کار آمدن غرب‌زدگان این که اصلاحات در احقاق ادعای خویش تا چه حد موفق بوده است، بحث دوم ما است. به نظرم با مقدمه‌ای که گذشت باید گفت که جنبش اصلاحات شبیه به مشروطیت است که ابتدا با اهداف خوب و مقدسی وارد میدان شد، اما پس از مدتی وقتی غرب‌زدگان بر امور چیره شدند، هم اصلاحات را از انقلاب اسلامی دور کردند و هم آن گرفتار نوعی استحاله شد که با اهداف و اغراض اولیه در مخالفت بود. بوشَسب دیو بود که بانگ سروش کرد آیا دستگاه فرهنگی اصلاحات در ایران توانست الهیات و قرائت جدیدی از اسلام را در کشور تبیین کند؟ اصلاحات بر دو پایه استوار بود. اول، بخش معرفتی و الهیاتی و دوم، دستگاه فکرِ سیاسی و اجتماعی. در بخش الهیاتی اصلاحات به شدت متأثر از آرای عبدالکریم سروش بود و اصلاح‌طلبان خوانش خود از اسلام را مطابق با اندیشه‌های این روشنفکر دینی پیش می‌بردند. از این جهت اصلاحات نوعی الهیات جدید را وارد جامعه کرد که موجب شد در دانشگاه‌های آن زمان بحث‌ها و مباحثات زیادی درباره آن شکل بگیرد. خوانشی از اسلام که دین را عصری می‌دانست، با روحانیت چندان سر سازش نداشت، به شکل افراطی در پی تطابق دین و علم بود، تفسیر عصری از قرآن داشت و… به هر حال عده‌ای را با خود همراه کرده بود و از این جهت علما و دانشمندانی نظیر مرحوم علامه مصباح در برابر این الهیات شوریدند و آن را به شکل علمی به نقد درآوردند.  گفتمان اصلاحات در دادگاه تاریخ اثرات تفکر اصلاحات در فرهنگ سیاسی کشور چه بود و چه میزان اثرگذاری را در تصمیمات سیاسی و اجتماعی مردم گذاشت؟ اگر انصاف را رعایت کنیم، باید گفت اثر اصلاحات در فرهنگ سیاسی کشور هم دارای بُعد مثبت بوده هم دارای بُعد منفی و در سطح عموم مردم و دست‌اندرکاران سیاسی و کشوری اثرگذار بود. از آن جهت که مسؤولان و دولتمردان پی بردند باید با مردم به شکل عقلانی برخورد شود، اصلاحات اثرگذاری مثبتی داشت. این امر مهم چیزی بود که در سال‌های اولیه انقلاب به شدت مورد توجه بود اما در دولت تکنوکراتِ سازندگی کنار رفت و اصلاحات دوباره در پی احیای آن بود. مثلاً این که چرا باید در انتخابات شرکت کنیم، فارغ از جنبه دینی محتاج تبیین عقلانی و مواجهه درست با مردم بود که اصلاحات می‌خواست آن را تبیین کند.  ماکیاولیست‌های اصلاحات به امام هم رحم نکردند اما رویکرد اصلاحات نوعی فرصت‌طلبی و قدرت‌طلبی را برای مسؤولان خلقق کرد که آنان بیش از هرچیز به  حفظ منافع خود فکر کنند و برای این امر دست به هر کاری بزنند. مثلاً در اتفاقات اخیر آقای خاتمی با تعریض بر کلام امام خمینی به صراحت گفت این جمله که «مرد از دامان زن به معراج می‌رود» یعنی زن جنس دوم است و چندان عبارت صحیحی نیست. این که ایشان سعی کرد با انگشت‌گذاشتن روی این موضوع نوعی فرصت‌طلبی را لحاظ کند و نظرات زنان را به عنوان محور فعالیت سیاسی جلب کند، نمونه‌ای از آن چیزی بود که بیان کردیم.  احساس مسؤولیت را به جامعه بازگرداندند در بخش فرهنگ سیاسی هم یک اثرگذاری مثبت و یک اثرگذاری منفی را بیان می‌کنم. اصلاحات از آن جهت که توانست مردم را نسبت به امور سیاسی و اجتماع حساس کند و نوعی احساس مسؤولیت را در آنان برانگیزاند، کار مثبتی انجام داد. ما شاهد آن بودیم که این امر مهم در دوره قبل از اصلاحات به شکلی منفعلانه وجود داشت و مردم شاید چندان آن احساس مسؤولیت را در قبال کشور در خود نمی‌دیدند. از طرفی اصلاحات و دوم خرداد یک میراث ناپسند از خود به جا گذاشت و آن رادیکالیسم و پرخاشگری سیاسی بود؛ چیزی که تا الآن ادامه دارد و شاهدیم بحث و مخالفت سیاسی بیش‌تر محل نزاع شده است تا یک فعالیت مستدل و علمی.  پایان پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *