شاید تا همین دیشب برخی در ایران نمیدانستند که اسم گوشهای از بهشت شمال در لاهیجان، «لیالِمان» است. ولی وقتی جیانی اینفانتینو رئیس فدراسیون بین المللی فوتبال فیفا در صفحه اینستاگرام خود، عکسی از مهرداد گرامی یکی از عکاسان خوشذوق گیلانی را منتشر کرد، خیلیها لذت بردند. شاید هم با موتورهای جستجوگر در مورد این روستا بیشتر خواندند که: روستای زیبای لیالمان در شرق استان سرسبز گیلان، از توابع شهرستان لاهیجان و دهستان آهندان در فاصله حدود ۴ کیلومتری لاهیجان واقع شدهاست. این روستا از سه بخش رودپشت، لیالمان مرکزی و سوتی تشکیل شدهاست. شغل اصلی مردم روستا کشاورزی است. چای، برنج، پیله ابریشم …
انتشار فقط یک عکس کافی بود که یک روستا در ایران به شهرتی غیرمنتظره برسد. کاری که احتمالاً دهها نهاد حوزه گردشگری قادر به انجام آن نبودند، این جادوی فوتبال، هنر عکاسی و شبکههای اجتماعی است که یک روستا را به نقشه جهان برگرداند!
عکس حتی با ابرهای تیره در آسمان هم بوی خوش بهار را میدهد. بوی چمن پا خورده. ماشینهایی که منظم پارک شدهاند، زمینی که خیلی هم چمن نیست، خط کشی با گچ سفید، تماشاگرانی ایستاده و نشسته، زمینهای کشاورزی پیرامون، بازیکنانی که چهره و نامشان مشخص نیست، جنگلی سر سبز در عمق تصویر، خانههایی با شیروانیها که انگار اصرار دارند لابهلای درختها قایم شوند، صندلیهای پلاستیکی زرد رنگ …
این یک زمین فوتبال محلی است که آشکارا ابعاد کوچکتری از زمین استاندارد دارد، لابد به واسطه کمبود زمین و اهمیت کشاورزی و نیاز محلیها کوچکتر ساختهاند اما جزئیات جالبی دارد، مثل آن خطکشی محوطه مربیان! … در گوشه گوشه ایران از این زمینها داریم. با تیر دروازه، بدون تیر دروازه، با تور، بدون تور …
اینفانتینو در توصیف عکس نوشت: ایران عاشق فوتبال است و این زمین در روستایی در نزدیکی لاهیجان گیلان قرار دارد که نمایش مناسبی از علاقه ایرانیها به بازی زیبای ما است. فوتبال برای همه و همه جا است.
احتمالاً بچههایی لیالمان مثل لحظهای که تیم ملی گل میزند از دیدن این عکس حالشان خوب شده، بر طبل شادانه کوبیدهاند و ذوق کردهاند که میلیونها نفر حالا اسم روستایشان را میداند. فوتبال بزرگترین سرگرمی رایگان در ایران است، به هیچ ترجمهای نیاز ندارد چون به زبانی حرف میزند که همه آن را میفهمند، پیر و جوان، دارا و ندار، شمال و جنوب، شرق و غرب، زن و مرد …
چند پدیده دیگر داریم که تا این اندازه بتواند همه را ساعتها پای تلویزیون میخکوب کند، حتی وقتی گلهمند هستند هم وفادار بمانند به تیم ملی، عاشقانه باشگاههای محبوبشان را دنبال کنند … چند پدیده دیگر داریم که تا این اندازه بتوان با آن رنجهای زندگی را فراموش کرد؟
این عکس برای همه ما که آغشته به لذت فوتبالیم و آگاه از قدرت آن، درس است. اینکه فوتبال مرز ندارد، فوتبال قادر است حتی در یک روستای دور هم آدمها را دور هم جمع کند، آدمهایی که ممکن است بارها با هم در مورد زمینهای کشاورزی، دامها، توزیع کود یا دعوای بچههایشان با هم جر و بحث کرده باشند اینجا همه چیز را فراموش میکنند و به فوتبال پناه میبرند.
شکی وجود ندارد که بسیاری از آنها بازیهای تیم ملی و لیگ را دنبال میکنند، اسم خیلی از ستارههای ادوار فوتبال را میدانند، احتمالاً موقع بازی تیم ملی پای تلویزیون مینشینند و با «ایران» یکدل میشوند.
قدر این سرمایه اجتماعی را بدانیم و بگذاریم فوتبال- به ویژه تیم ملی- عنصر وحدتبخش اجتماعی شود. ما اندازه کافی، ماجرا برای دو قطبیسازی داریم. اگر بازیکن و سرمربی هستیم یا اهل رسانه، مدیر تصمیمگیر هستیم یا تماشاگر روی سکو، از فوتبال لذت ببریم، با فوتبال لذت ببخشیم و در روزهای سخت هم کنار «تیم ملی» بمانیم. تسویه حسابهای شخصی و حب و بغضهای فردی جایش وسط فوتبال نیست، وظیفه ما کمک کردن به ایجاد تصویری روشن از آن است وگرنه خاک پاشیدن به چهره فوتبال که کاری ندارد، بیزار کردن و دور کردن جوانها و نوجوانها با تشکیک به فوتبال که سخت نیست … از قدرت این آفریده بشری برای حال خوب ایران بهره بگیریم.
زنده باد فوتبال، زنده باد زندگی و زنده باد ایران.