«دیالکتیک هستی و اندیشه در منطق هگل» ترجمه بخشی از کتاب «هگل» نوشته چارلز تیلور است که از بسیاری جهات میتوان آن را یکی از نخستین گامهای مهم برای فهم منطق هگل دانست.
به گزارش مرزاقتصاد _ «دیالکتیک هستی و اندیشه در منطق هگل» ترجمه بخش سوم کتاب «هگل» نوشته چارلز تیلور است که به شرح و تفسیر منطق وی اختصاص یافته و انتشارات کمبریج در سال ۱۹۷۵ آن را منتشر کرد.
تیلور یکی از فیلسوفان نامدار مکتب اجتماع باوری است که شهرتش را بیشتر مدیون آثارش درباره نحوه شکل گیری «خود» و باورهای سیاسی و اخلاقی این «خود» در جهان مدرن است. از این حیث شاید ارجاع به وی به عنوان یک هگل پژوه چندان موجه نباشد. با وجود این این کتاب را از جهات بسیاری می توان یکی از نخستین گام های مهم برای فهم منطق هگل دانست.
کتاب «هگل» تیلور مشتمل بر ۶ بخش کلی است که او در هر یک از آن ها به یکی از بخش های فلسفه هگل از جمله پدیدارشناسی روح، منطق، عناصر فلسفه حق و نیز فلسفه دین و هنر می پردازد.
چارلز تیلور (Charles Taylor) (متولد ۵ نوامبر ۱۹۳۱ میلادی) فیلسوف سیاسی، اجتماعی و تاریخی، اهل مونترآل کانادا است. وی از جمله شارحین هگل و منتقد مدرنیته است و برخی او را در جرگهٔ اجتماعگرایان قرار دادهاند. تیلور استاد فلسفه دانشگاه مکگیل کانادا است و در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۸۹ کتابهای «هگل» و «منابع خودشناسی» را نوشتهاست.
«دیالکتیک هستی و اندیشه در منطق هگل» در سه بخش با عناوین هستی، ذات، مفهوم را زهره نجفی در ۲۷۹ صفحه ترجمه و انتشارات ققنوس روانه بازار نشر کرده است.
در بخشی از کتاب با عنوان از بازتاب به دلیل آمده است:
«ذات قلمروی است که در آن چیزها را نه صرفا «به صورت بی واسطه» و از راه خودشان بلکه مبتنی بر بنیانی زیرین درک می کنیم، منطق ذات سپهر وساطت است، زیرا انگاره ذات لاجرم نوعی واسطه به معنای هگلی کلمه است، یعنی تنها از راه دیگری می توانیم به آن وارد شویم، ما از طریق بازتابیدن (تامل) بر هستی به ذات رسیدیم و نیز از طریق درک این که هستی خود بسنده نیست و از این رو به فراسوی خود به آنچه زیربنای آن است اشاره می کند.
بنابراین ذات همواره به نقطه آغاز اشاره می کند، یعنی به هستی که در مقام امر قائم به ذات نفی می شود. هگل می گوید این همان چیزی است که در ریشه شناسی عجیب واژه آلمانی ذات «Wesen» بیان شده است که یادآور شکل سوم فعل بودن «sein» است. یعنی «gewesen» (آنچه بوده)، ذات هسته ای است که گذشته است، اما به نحوی بی زمان گذشته است.
این بازگشت به عقب است که انگاره بازتاب را نیز که نقش مهمی در این کتاب دارد ایجاد می کند، اما هگل در ابتدا می خواهد ماهیت ذات را روشن سازد که در ادامه آن را بررسی خواهد کرد…»