محمود کیاپور
مشاور و فعال حوزه صنعت و اشتغال؛
در شرایط حساس و پرمخاطرهای که با شعلهور شدن جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی به وجود آمده، این پرسش بهدرستی در ذهن بسیاری از فعالان اقتصادی، صاحبان صنایع و دغدغهمندان کشور مطرح میشود که: صنعت و تولید در این مقطع چه مسئولیتی دارد و چگونه میتواند در خدمت امنیت و پایداری ملی قرار گیرد؟
بهعنوان کسی که سالها در تعامل مستقیم با صنعت، اشتغال و توسعه منطقهای کشور فعالیت کردهام، معتقدم که صنایع داخلی و تولیدکنندگان، نهتنها وظیفهای اقتصادی، بلکه رسالتی ملی بر دوش دارند. در جنگهای مدرن، جبهه فقط خط مقدم نیست؛ کارخانهها، کارگاهها، مراکز فناوری و حتی مزرعهها نیز بخشی از جبههاند.
نخستین مسئولیت ما در این شرایط، حفظ تابآوری اقتصادی کشور است. دشمنان ما بخوبی میدانند که در کنار فشارهای نظامی و روانی، یکی از مهمترین ابزارهای تضعیف یک ملت، فلجسازی چرخ تولید و اقتصاد است. از اینرو صنایع و تولیدکنندگان باید با تمام توان، چراغ تولید را روشن نگه دارند. هر کارخانهای که در این شرایط تعطیل شود، نهتنها خسارت اقتصادی، بلکه ضربهای روانی به پایداری کشور وارد میکند. پایداری تولید، مدیریت انعطافپذیر زنجیره تأمین، و استفاده از ظرفیتهای بومی، امروز به یک اقدام راهبردی بدل شده است.
در گام بعد، باید صنایع را به بازوی پشتیبانی جبهه مقاومت تبدیل کرد. این امر صرفاً به معنای تولید تجهیزات نظامی نیست. در دوران دفاع مقدس آموختیم که صنایع غیرنظامی نیز میتوانند با تولید کالاهای پشتیبانی، اقلام مصرفی، خدمات فنی و حتی تجهیزات مهندسی، نقش تعیینکنندهای در پایداری جبههها ایفا کنند. امروز نیز با برنامهریزی دقیق و همکاری میان بخش خصوصی، دولت و نهادهای نظامی، میتوانیم ظرفیت صنعت را در خدمت دفاع ملی قرار دهیم.
اما جنگ امروز تنها جنگ سلاح نیست؛ جنگ داده، فناوری و اطلاعات است. در این میدان، شرکتهای دانشبنیان، استارتاپها و متخصصان فناوری اطلاعات، باید وارد عمل شوند. ما نیاز به راهکارهای فناورانه برای ارتباط امن، تحلیل دادههای میدانی، توسعه سیستمهای هشدار سریع، و مقابله با حملات سایبری داریم. بهعبارتی، سایبر و تکنولوژی، سنگرهای نوین دفاع ملی هستند و نیروهای متخصص ما باید در این میدان پیشقراول باشند.
در کنار نقش راهبردی در تولید و فناوری، نقش اجتماعی و انسانی صنایع را نیز نباید فراموش کرد. هر واحد تولیدی، یک جامعه کوچک است. از اینرو باید از ظرفیتهای انسانی و سازمانی صنایع برای بسیج منابع، کمکرسانی به مناطق جنگزده، ایجاد صندوقهای حمایتی و ارتقاء روحیه ملی استفاده کرد. این حرکتها، علاوهبر تأثیر مستقیم در کمک به مردم، عامل مهمی در تقویت انسجام ملی و مقاومت اجتماعی خواهد بود.
در نهایت، شرایط جنگی مستلزم بازنگری در اولویتهای تولید ملی است. در این مقطع، صنایع باید تمرکز خود را از کالاهای لوکس و کماثر به سوی تولیدات حیاتی و راهبردی معطوف کنند. این موضوع مستلزم همکاری جدی دولت در تخصیص هوشمندانه منابع، انرژی، تسهیلات و مواد اولیه به واحدهای کلیدی و تاثیرگذار در جنگ اقتصادی و امنیتی است.
آنچه در این برهه حساس نیاز داریم، ائتلافی بزرگ میان دولت، مردم و صنعت است. همانگونه که سربازان در میدان نبرد از جان خود میگذرند، صنعتگران و کارآفرینان نیز باید در میدان اقتصاد، فناوری و تولید با همان روحیه جهاد و ایثار وارد عمل شوند.
صنعت در این جنگ، فقط ابزار بقا نیست؛ ابزار پیروزی است. اگر همه با هم، با روحیه ملی، اعتماد متقابل و هدف مشترک پیش برویم، هیچ دشمنی حتی اگر از نظر تکنولوژی برتر باشد نمیتواند ملت ما را شکست دهد.