در سرزمین ما، پروژههای بزرگ همیشه فراتر از کارکرد فنیشان معنا مییابند. هر سد، هر جاده و هر خط لوله، نشانهای از اراده ملی است؛ ارادهای که گاه خاموش میشود و گاه به ناگاه، در یک نقطه از خاک ایران دوباره زنده میگردد.
اکنون به نظر میرسد عسلویه ـ پایتخت انرژی ایران ـ بار دیگر به صحنهی چنین احیایی بدل شده است. و کلید این احیا، نه در لولههای گاز و برجهای پالایشگاه، که در ریلِ تازهای نهفته است که قرار است زمین را به توسعه و توسعه را به اعتماد ملی پیوند زند.
عسلویه؛ از میدان گازی تا میدان تصمیم
در دو دهه گذشته، عسلویه نماد قدرت تولید انرژی ایران بوده است؛ اما در همان حال، نمادِ نوعی عدم توازن توسعه نیز. گاز از اعماق خلیجفارس به سواحل بوشهر میآمد، پالایشگاهها یکی پس از دیگری برافراشته میشدند، اما ریل و جاده و زیست شهری عقب ماندند.
نتیجه آن شد که این قطب عظیم صنعتی، در عین شکوه تولید، در حلقه حملونقل و لجستیک گرفتار گلوگاه شد. کامیونها ریههای منطقه را فرسوده کردند، هزینه حمل مواد اولیه و محصولات پتروشیمی به شکلی تصاعدی بالا رفت و صادرات غیرنفتی ایران در جنوب، از چالشی پنهان رنج میبرد: نبود مسیر پایدار و ایمن زمینی.
همین خلأ، سالها در گزارشهای فنی، مصوبات نیمهتمام و وعدههای تکراری باقی ماند تا آنکه رویکردی تازه در سطح سیاستگذاری شکل گرفت — رویکردی که بهجای نگاه پروژهای، از منظری ملی به موضوع نگریست.
در این میان، رئیس کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی نقشی کلیدی ایفا کرد؛ او توانست طرح خط ریلی عسلویه را از حاشیه جلسات تخصصی به متن گفتمان توسعه انرژی بیاورد. رویکرد او ساده بود اما عمیق: «ریل عسلویه بخشی از امنیت انرژی ایران است، نه فقط یک پروژه عمرانی.»
ریل؛ دومین خط لوله ایران
درک اهمیت این پروژه، تنها با مقایسهای دقیق ممکن است. همانگونه که خط لوله گاز سراسری در دهه پنجاه، «ایران صنعتی» را به «ایران مصرفی» متصل کرد، خط ریلی عسلویه نیز میتواند ایران انرژیمحور را به ایران صادراتمحور پیوند دهد.
به بیان روشنتر، این ریل دومین خط لوله ایران است؛ نه برای گاز، بلکه برای ارزش افزوده.
در جهان امروز، اقتصاد انرژی دیگر به تولید ماده خام محدود نیست. پایداری زنجیره ارزش، به زیرساخت حملونقل متکی است. بدون ریل، پالایشگاه و پتروشیمی تنها نیمی از داستان توسعهاند. ریل عسلویه این نیمهی گمشده را تکمیل میکند.
از منظر اقتصادی، برآوردها نشان میدهد که تکمیل این مسیر، هزینه حمل مواد پتروشیمی را تا ۳۰ درصد کاهش داده و سالانه میلیاردها تومان صرفهجویی مستقیم برای صنایع مستقر در عسلویه ایجاد میکند. افزون بر آن، بار ترافیکی جادههای جنوبی کشور کاهش یافته، تصادفات سنگین و آلودگی زیستمحیطی کم میشود و مهمتر از همه، شبکه توزیع کالا و سوخت کشور در برابر بحرانها تابآورتر میگردد.
اما فراتر از عدد و درصد، این ریل حامل یک پیام ژئواقتصادی است: ایران در حال بازتعریف مفهوم توسعه انرژی است. دیگر هدف صرفاً تولید نیست، بلکه پیوند تولید به توزیع پایدار و صادرات پایدار است — و این همان چیزی است که در ادبیات اقتصاد جهانی از آن با عنوان Resilient Energy Logistics یاد میشود.
نقش مجلس؛ از قانونگذاری تا سیاستسازی
در نظامهای توسعهیافته، پارلمانها فقط تصویبکننده قانون نیستند؛ آنها گاه نقش تنظیمکننده مسیر توسعه را نیز بر عهده میگیرند. عملکرد رئیس کمیسیون انرژی مجلس در این پروژه، نمونهی دقیقی از همین نقش است.
او با درک پیچیدگی میانبخشی پروژه، توانست میان وزارت نفت، وزارت راه و سازمان برنامه نوعی همراستایی استراتژیک ایجاد کند؛ همراستاییای که پیش از این کمتر میان نهادهای اجرایی کشور دیده میشد.
در واقع، او توانست پروژه ریلی عسلویه را از چارچوب «طرح عمرانی» به سطح «طرح ملی انرژی» ارتقا دهد. این جابهجایی معنایی سبب شد طرح در بودجههای توسعهای و برنامه هفتم کشور جایگاهی ویژه یابد.
به تعبیر یکی از کارشناسان پارلمانی، «نقش کمیسیون انرژی در این پروژه شبیه نقش طراح در مهندسی پل است — ساخت با دولت است، اما مسیر با مجلس.»
این نوع سیاستورزی توسعهمحور، نشان میدهد که مجلس میتواند فراتر از وظیفه نظارتی، نقش هماهنگکننده توسعه ملی را بر عهده گیرد؛ مدلی که اگر در حوزههای دیگر (مانند آب، محیط زیست و معادن) نیز تکرار شود، میتواند منجر به شکلگیری نسلی تازه از پروژههای ملی همراستا گردد.
توسعه به مثابه بازسازی اعتماد
اما شاید مهمترین دستاورد پروژه ریل عسلویه، فراتر از اقتصاد و سیاست، در حوزهای نرمتر نهفته باشد: اعتماد عمومی.
در سالهای اخیر، بخشی از افکار عمومی نسبت به تداوم توسعه صنعتی در جنوب کشور، احساس بیاعتمادی و فاصله پیدا کرده بود. مردم منطقه میدیدند که پالایشگاهها بزرگتر میشوند، اما زیرساخت شهری و زیستمحیطی همپای آن رشد نمیکند.
ریل عسلویه، پاسخی است به این مطالبه نانوشته؛ نمادی از اینکه توسعه میتواند با مردم، نه بر مردم، پیش رود.
این پروژه، در صورت اجرای کامل، مسیر جدیدی برای اشتغال محلی، توازن منطقهای و کاهش فشار ترافیکی و زیستمحیطی خواهد گشود. در واقع، ریل عسلویه فقط حملونقل نیست، بلکه مسیر بازسازی پیوند میان صنعت و جامعه است.
چنین پروژههایی به تعبیر نظریهپردازان توسعه، «پروژههای اعتمادساز» هستند — یعنی اقداماتی که ضمن اثرگذاری فنی، ادراک عمومی از کارآمدی حاکمیت را نیز بهبود میبخشند. در کشوری که سرمایه اجتماعی از منابع کلیدی قدرت ملی محسوب میشود، این بعد نرم توسعه، به اندازه فولاد و بتن ارزش دارد.
ایرانِ ریلی، ایرانِ متصل
نکته کمتر گفتهشده درباره ریل عسلویه آن است که این پروژه تنها بخشی از یک نقشه بزرگتر است: شبکه ریلی انرژی ایران.
در چشمانداز ۱۴۲۰، قرار است بنادر جنوبی از عسلویه تا چابهار، از طریق خطوط ریلی به مراکز صنعتی، معدنی و لجستیکی شمال و مرکز کشور متصل شوند. ریل عسلویه، در واقع نخستین گام اجرایی در این مسیر است.
بهعبارتی، اگر خط آهن سراسری در قرن گذشته ستون فقرات اقتصاد کلاسیک ایران بود، شبکه ریلی انرژی میتواند ستون فقرات اقتصاد آینده کشور شود — اقتصادی که بر پیوند انرژی، صنعت و ترانزیت استوار است.
در این مسیر، تجربه عسلویه میتواند الگوی جدیدی برای سایر مناطق انرژیمحور کشور از جمله ماهشهر، بندرعباس و چابهار فراهم کند.
تجربهای که نشان میدهد اگر تصمیمسازی با نگاه ملی و میانبخشی انجام شود، پروژهای زیرساختی میتواند به سیاستی پایدار بدل گردد.
نگاهی به آینده
در افق میانمدت، پیشبینی میشود با تکمیل این خط ریلی و اتصال آن به شبکه ملی، صادرات محصولات پتروشیمی از جنوب کشور به طور میانگین ۲۰ تا ۲۵ درصد افزایش یابد. افزون بر آن، ظرفیت انتقال بار از مسیرهای زمینی دیگر کاسته و امنیت انرژی کشور در برابر شوکهای تحریمی تقویت میشود.
از منظر بینالمللی نیز، تکمیل این مسیر در کنار کریدور شمال ـ جنوب، جایگاه ایران را در زنجیره ترانزیت انرژی منطقه تثبیت میکند.
در جهانی که رقابت برای خطوط انتقال و مسیرهای پایدار به شدت بالا گرفته، ریل عسلویه میتواند برگ برنده ایران در دیپلماسی لجستیک انرژی باشد؛ ابزاری که همزمان اقتصاد را تقویت و سیاست خارجی را پشتوانهدار میکند.
جمعبندی: سیاست به مثابه توسعه
اگر بخواهیم در یک جمله، فلسفه این طرح و نقشآفرینی رئیس کمیسیون انرژی مجلس را خلاصه کنیم، شاید بهترین توصیف چنین باشد:
«ریل عسلویه، نقطه تلاقی سیاست و توسعه است.»
او توانسته است سیاست را از عرصه تقابل به عرصه تکمیل بازگرداند — سیاستی که نه مانع توسعه، بلکه معمار آن است.
در زمانهای که واژه توسعه گاه در پیچیدگیهای اداری فراموش میشود، بازگشت چنین رویکردی در سطح قانونگذاری، امیدبخش و ضروری است.
ریل عسلویه، فقط یک خط آهن نیست. روایت بازگشت اعتماد به چرخه توسعه ملی است؛ پلی میان جنوب و شمال، میان صنعت و جامعه، و میان تصمیم و عمل.
اگر این مسیر با همان دقت و انسجامی که آغاز شده ادامه یابد، شاید بتوان گفت پس از نیمقرن، ایران بار دیگر ریل را بهعنوان ابزار شکلدهی به آینده خود باز یافته است.